خوش طعم ترین

اوپانیشاد-ها خدا را –راسا- یا -خوش طعم ترین- خوانده اند

 برخی از ما خدا را عالیجناب گرانمایه ای تصور می کنیم که در کیهان تکیه به تخت نشسته است. حال آنکه چنین نیست. شخص ممکن است بر کل کائنات تسلط یابد و همچنان پروردگار از کنارش بلغزد و بگریزد. پیشرفت معنوی را نباید با تجلی قدرت های بیرونی سنجید. تنها معیار آن، میزان سرور ژرف آدمی به هنگام مراقبه است.

آن -شادمانی همواره تازه-خداست. او نامحدود است و در طول سال هایی که به مراقبه ادامه می دهی، با نبوغی لایتناهای تو را می فریبد. سرسپردگانی چون تو که راهشان به سوی خدا را یافته اند، هرگز او را با هیچ شادمانی دیگری عوض نمی کنند. او دلرباتر از آنست که بتواند رقیبی داشته باشد.

لذات دنیوی چه زود دل ما را می زنند! آرزوهای مادی تمامی ندارند. انسان هیچگاه کاملا خرسند نمی گردد. به همین دلیل از هدفی به سوی هدفی دیگر می رود. آن -هدف دیگری- که می جوید همانا پروردگار است زیرا تنها او میتواند شادمانی ماندگار را عطا کند.

آرزوهای بیرونی با وعده خوش های کاذبی که نمی توانند جای شادمانی روح را بگیرند- ما را از عدن درون، بیرون می کشانند. از طریق مراقبه، بی درنگ بهشت گمشده را باز می یابیم. از آنجا که خدا همواره آن شادمانی پیش بینی ناپذیر است هیچ گاه از او خسته نمی شویم. آیا می توان از سرور ابدی سیر شد؟...

 بخشی از کتاب: سرگذشت یک یوگی نوشته پاراهامسا یوگاناندا ترجمه گیتی خوشدل

 گاهی وقتا خدا را درست همانجایی پیدایش میکنی که انتظار نداری! و من اکنون با توصیف یک یوگی هندو خدا را جور دیگر می بینم-آنگونه که هرگز تصور نمی کردم چنین خدایی وجود داشته باشد-هر لحظه تان سرشار طعم خوش خدا

 

 

محدودیت صفر

 

متاسفم

لطفا منو ببخش

دوستت دارم 

متشکرم

 هیچیک از کارهایی که می کنیم از اختیار ما ناشی نمی شود و همه آنها صرفا از طریق ما اجرا می گردند. ما فکر می کنیم عاقلانه عمل می کنیم ولی این اشتباه است. این نفس ما است که چنین می گوید. ما به نوعی به عروسک های خیمه شب بازی شبیه هستیم و رشته بهبود این حال فقط در دست الوهیت است

بنام مهر

 

این شعر اول صبح در صندوق پستی من بود.دوستی فرستاده بودنش از آن سر دنیا!  تر و تازه نشسته بود آنجا! انگار که از عالم بالا رسیده باشد و بخواهد من نیز برای شما بفرستمش و شما نیز برای هرکس که دوستش دارید. عاشق بودن و از عشق گقتن بهانه میخواهد مگر؟! اگر میخواهد این هم بهانه

چه هوایی ،چه طلوعی

جانم

باید امروز حواسم باشد

که اگر قاصدکی را دیدم ،

آرزوهایم را

بدهم تا برساند به خدا ،

به خدایی که خودم میدانم ،

نه خدایی که برایم از خشم ،

نه خدایی که برایم از قهر،

نه خدایی که برایم ز غضب ساخته اند .

به خدایی که خودم میدانم ،

به خدایی که دلش پروانه است ،

و به مرغان مهاجر هر سال راه را میگوید،

و به باران گفته است باغها تشنه شدند ،

و حواسش حتی

به دل نازک شب بو هم هست،

که مبادا که ترک بردارد ،

 

به خدایی که خودم میدانم

چه خدایی

جانم

سهراب سپهری

شاد باشید و مهر افزون کنید

سیمامهذب 9 شهریور 96#

 

تبریک روز کارمند

بنام آگاهی

این فرصتت در اختیار من گرفت تا به مناسبت روز کارمند از نقاط قوت و ضعف خانه ام بگویم. بله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی مشهد -خانه من- است. خانه ای که قریب به 27 سال بهترین و پر انرژی ترین ساعت عمرم را در آن گذرانده ام.  در این خانه رشد کردم ، و بسیار آموختم در کنار همکارانم و دانشجویانی که عشق و آینده من بودند و هستند.

در این خانه، آموختم که بهترین راه برای زیستن، همدلی، صبر و بخشش است. یاد گرفتم که از این خانه،  نه تنها طلبی ندارم که به آن نیز بدهکارم. بابت گرمای خانه در روزهای سرد زمستان و خنکی اش در روزهای گرم تابستان.

بخاطر حقوق، حمایت های مادی و معنوی که طی این سالها برام فراهم کرده تا بهترین ها را در زندگی برای خود و عزیزانم فراهم کنم.

بابت چای داغ  خوش عطر و  طعمی که وقت خستگی نوشیده ام و تجربیات تلخ و شیرینی که اندوخته ام... به این خانه بدهکارم.

نقطه قوت این خانه، از دید من، فراهم کردن فرصت آموختن، مهربانی به دیگران، دیگرانی که با من متفاوتند، است

خانه من، نقاط قوت زیادی دارد اما به مهم ترین و با ارزش ترین آن ها یعنی صبر وقت دشواری، آموختن کنار همدیگر و مهربانی بی چشمداشت، قناعت می کنم.

اما نقاط ضعف هر خانه، به نظرم، به ساکنان آن بستگی دارد. چرا که هر خانه صرفا یک چار دیواری بیش نیست و خوب و بد آن دست ماست! 

چنانچه خواهان هر تغییری در محیط این خانه هستیم مثل احترام به افراد و سلائق متفاوت، رعایت حقوق، همدلی، بخشش، ابتدا آن را از خود باید آغاز کنیم. هرچه کنی به خود کنی گر همه نیک و بد کنی!

روز کارمند را نه فقط به کارکنان که به همه اعضای این خانه تبریک میگویم و از مهربان عالم بهترین ها را برای همه درخواست میکنم.

شاد باشیم و مهر افزون کنیم #سیمامهذب-17 مرداد 1396

خود غرقگی

چند شب پیش سخت ناخوش شدم. یک جور مسمومیت شدید بود انگار. از آن ناخوشی هایی که از شدت درد و رنج به خدا میرسی و پس از پایان رنج آرامشی عظیم در تو ایجاد می شود. این ناخوشی درسی ارزشمند برایم داشت! اینکه هرگاه با فرد بیماری مواجهه می شوم بجای تجویز دارو (تخصص گرایی) یا سرزنش کردن و بی مبالات خواندن (سرزنش گرایی!) او را –بپذیرم-.

منظور از پذیرش همدلی یا پذیرش همه جانبه و بی قید و شرط کسی است که متحمل رنجی شده است. برخی از ما متخصص هستیم و افراد هنگام بیماری و ناخوشی به ما رجوع می کنند. برخی هم فقط دوست، همکار یا خویشاوند یک بیمار هستیم. این بار که با فرد ناخوشی مواجه می شویم دقت کنیم، رفتارمان با فرد مقابل چگونه است؟

به عنوان متخصص یادمان باشد، قبل از اینکه آن فرد بیمار باشد یک انسان است درست مثل ما و بیش از تخصص نیازمند -همدلی و پذیرش- است. اگر هم متخصص نیستیم لطفا نه پند بدهیم و نه سرزنش کنیم. غرق ذهن خود نباشیم!

خود-غرقگی ناخوشی شایع این روزهاست! بسیاری از ما ممکن است دچار این ناخوشی باشیم- بی آنکه خبر داشته باشیم!

خود- غرقگی یا self-absorption به این معنی ست که تبدیل به خود درگیرانی بیش از حد شده‌ایم، بی‌آنکه تعمدی داشته باشیم، دیگران را حذف می‌کنیم و صرفا درگیر ذهنیات خود (افکار، مسائل روزمره و تصورات) هستیم. اغلب وقتی متوجه این موضوع می‌شویم که افراد از نظر عاطفی، از ما  یا از محیط ما جدا شده باشند. خود غرقگی، ذاتاً مانع بخشندگی می‌شود. (منظورم از بخشندگی به معنای مرسوم جامعه یعنی صرف پول برای دیگران نیست)

بخشندگی یعنی آگاهی از گرانقدری خود!

بخشندگی در باره ارزش خود و در باره بخشنده بودن با خود است.

بخشندگی یعنی پذیرش بی‌قید و شرط خود که منجر به پذیرش بی قید و شرط دیگران نیز می‌شود. ‌

نمی‌توانیم قدر دیگران را بدانیم بی آنکه ارزش خود را درک کنیم.

نمی‌توانیم با دیگران همدلی‌کنیم اگر همدل خوبی برای خود نباشیم.

فراموش نکنیم بخشندگی هدیه ذاتی همه ماست. تا می توانیم بخشنده باشیم.#سیمامهذب 11 مرداد96

این یادداشت با الهام از کتاب رهبری انسانی نوشته شده است.

زندگی تان سرشار بخشندگی باد- انشالله

 

وحده لا اله الا هو

با خود مهربان باش

به خودت عشق بورز،

دست کم نگیر-خود را

و از یاد مبر

تو آنی که به فرشته مقرب امر شد

تو را سجده کند

قدر خودت را بدان و

دوست تر، بدار خویشتن را

بیش از پیش،

آنگونه که شایسته اوست

تو شاهکار اویی

زیباترین و کامل ترین

مخلوق

به خود سخت مگیر

خودت را سرزنش مکن

بخاطر اشتباه و خطاهایت،

او می بخشد

پس تو نیز ببخش

همه را و

خودت را و

از یاد مبر

تو بخشی از خالقی

همه بخشی از -اویم-

که یکی هست و نیست جز او

وحده لا اله الا هو

#سیمامهذب 3 مرداد 96 

  • سرشار مهر و نوریم، فراموش مان نشود چقدر با شکوهیم. شاد باشیم و مهر افزون کنیم. زندگی تان سرشار خیر و برکت باشد انشالله

اتاق خدا

بنام نور. ما در تالار دنیا زندگی می کنیم. مثل اتاق پذیرایی ست، یه جور! پر تشریفات و تجمل. پرده و مبل، و خوراکی های جور وا جور. در این تالار، زندگی را با خیلی ها سهیم می شویم، همسایه های مایند، یه جور! با برخی خیلی نزدیک-یم و با بعضی دور، برخی هم، خیلی خیلی دور! با بعضی، با عشق و محبت رفتار می کنیم و با برخی دعوا و قهر! گاه، شادیم و قاه قاه می خندیم و گاه ناشادیم و گاه رنجور! گاه سرشار عشقیم و شور و گاه جیب هامان پر مشکل ست و جور. در تالار دنیا، نقش بازی می کنیم، ما، نقش هایی اما، جور واجور. گاه نقش هامان را دوست داریم و گاه از آن ناشادیم، خیلی هم بدجور! همه اتفاقات این تالار داستان ست انگار، یک جور. لیک هر زمان که ناشاد باشیم و نگران، اتاق خدا در انتظار ماست! اما نه یک جای دور! اتاق خدا در دل ماست. بی تجمل، بی تشریفات، اتاقی ساده ست و بس پرنور. اتاق خدا، فقط مال ماست. هیچ کس در آن نیست به غیر از تو و او! نه همسایه، نه شریک. هیچ چیز غیر او نیست مثل اول قصه های، غیر از خدا هیچکس نبودست، یک جور. او آنجاست چون عاشق ماست و ما هم عاشق او. فقط گاه یادمان میرود این را. باید یادمان بیاید این جور!

#سیمامهذب

دوستان هر وقت حالتون خوب نبود یا چیزی آزارتان داد کافی است چشمان خود را ببندید از تالار زندگی خارج شوید و به اتاق خدا در دل تان بروید. گاه چند دقیقه هم برای خوب شدن حال کفایت می کند! امتحان کنید. جوابش را به من ایمیل کنید لطفا (: هر روزتان سرشار عشق و نور خدا باد

یاری اش ده

پسر بچه ای از مادرش پرسید: مادر ما برای چه به این دنیا آمده ایم؟

مادر گفت: برای کمک به دیگران!

پسربچه پرسید: دیگران، برای چه به این دنیا آمده اند؟

این بار مادر جوابی نداد. (از آن سوها- جی پی واسوانی ترجمه فریبا مقدم)

هریک از ما مواهب زیادی در زندگی داریم که با کمی توجه و شکرگزاری بابت آنها می توانیم به ارزش شان پی ببریم. از ریه هامان و هوایی که تنفس می کنیم تا چشمانی که با کمک آن می بینیم و...

اما عزیزان هستند کسانی در محیط پیرامون ما که مشکلات زیادی دارند از بیماری و ناتندرستی گرفته تا گرفتاری های مالی، خانوادگی و... دلهاشان سرشار درد و رنج است. ممکن است چیزی نگویند اما با یک نگاه به چشمانشان میشود به خیلی چیزها پی برد. به شکرانه نعماتی که داریم می توانیم به دیگران کمک کنیم. این کمک لزوما مادی نباید باشد گاه یک سلام، یک نگاه مهربانانه، کلام محبت آمیز، لیوانی آب یا فنجانی چای یا - صبری آگاهانه- وقتی طرف مقابل ما- بدخلق یا خشمگین است- می تواند حال کسی و به طبع دنیای ما را دگرگون کند. فراموش نکنیم ذات ما یکی است. پس به شکرانه امروزمان، مهر افزون کنیم.خدایا سپاس برای دل مهربانی که به ما داده ای. 18 تیر 1396 سیما مهذب-مشهد

 

لی لا

وقتی آگاهی بی شکل و زمان، متعین می شود، یعنی خود را در صورت ها و مظاهر عالم پدیدار می کند، جهان پدیدار می شود. به میلیون ها صورت گوناگون حیات بر روی کره زمین نگاه کن. در دریا، در خشکی، در هوا- هر یک از این ها میلیون ها صورت حیات، خود را در میلیون ها صورت دیگر تکثیر می کند. برای چه؟
 
ایا کسی یا چیزی دارد با صورت ها بازی می کند؟
 
این پرسشی یود که روشنان باستانی هند طرح کردند.
 
آنها جهان را لی لا نامیدند؛ بازی خدواند.
 
نیروی حال نوشته اکهارت تول ترجمه مسیحا 

خدا

این روزها من
خدا را انگار 
جور دیگر می بینم
در آواز پرنده
رقص پروانه
در سختی سنگ
نرمی گل
در تلالو نور
کناره برگهای سبز
 
در عرق پیشانی مرد نانوا
کلافگی راننده تاکسی
خستگی زن باغبان
بی پناهی کودک روزنامه فروش
 
 در آبی آسمان
زلالی آب
و شب ها با ستاره و ماه 
می بینم
 
خدا همواره با من بوده
در دلم
در هر نفس
هر سلول
هر عضو
 
اما چه نابینا بوده ام 
آنگه که او را 
جدا از -خود- و -دیگری-
می دیدم
 
اکنون ولی
 در هر کجا
در هر چیز
در هر صدا
در هر نفس
 
من فقط او را می بینم
وحده لا اله الا هو
 
سیما مهذب 22 خرداد 96